نویسنده: محمد ظاهر نیکزاد
این پیام عاطفی من را به یتیمانِ بینوا، فقیرانِ بی سرپناه، کودکانِ معصوم، و مستمندانِ رنجورِکشورِ زجر دیده و بخاک و خون غلطیده ام تقدیم میکنم.
امید با خواندن این مطلب قلب ها رقیق شوند و گوش ها باز!
عزیزان!
بیائید در این زمستانِ سرد و طاقت فرسا، یتیمِ پابرهنه را سرپناهی، فقیرِ بی بضاعت را لقمه نانی، مادرِ رنجور را امیدی، و پدرِ عاجز و مسکین و افتاده را، از درِ سخاوت و مردانگی، دست گیریم.
همت کنیم و تکبر را کنار گذاریم!
چقدر زیباست که، با مشت پولِ ناچیز، خنده و تبسمِ گم شده را بر لبان خشکیده و بیخونِ این قشر مستحقِ جامعه، جاری سازیم!
اگر داریم و از اعطأ و بخشش اِبا میورزیم، بهتر است به نام مقدس انسان و انسانیت بی حرمتی نکنیم!
تکبر، خود ستائی و دیدن دیگران به چشم حقارت، فرد را درجمع ظالمانی همچون فرعون در می آرد.
رسول مقبول (ص) فرمودند:
لاَ یَزَالُ الرَّجُلُ یَذْهَبُ بِنَفْسِهِ حَتَّی یُکْتَبَ فی الْجَبَّارِینَ، فَیُصِیبُهُ مَا أَصَابَهُمْ» (ترمذی ۲۰۰۱)
«مردی همواره خود را بالا میکشد و تکبر و خودخواهی را ادامه میدهد، تا اینکه جزو ظالمان نوشته میشود و آنگاه آنچه که آنان بدان گرفتارند، او نیز بدان گرفتار میگردد».
و نیز میفرمایند:
إِذَا قَالَ الرَّجُلُ: هَلَکَ النَّاسُ، فَهُوَ أهْلَکُهُمْ». (مسلم2623)
«هرگاه کسی بگوید: مردم هلاک و نابود شدند، خود او از همهٔ مردم نابودتر و به هلاکت افتادهتر است».
امام نووی در کتاب «الاذکار» می گوید:
«این نهی برای کسی است که از روی تکبر و رضایت نفس و کوچک شمردن مردم و فخر بر آنان بگوید، و این حرام است، ولی اگر کسی آن را به این علت بگوید که نقصانِ دینی را در میان مردم مشاهده میکند و این را به عنوان غمخواری ایشان میگوید، مشکلی ندارد؛ و علما این حدیث را اینگونه توضیح داده (و در معنای آن تقسیم قایل شدهاند) و در میان امامان بزرگوار، مالک بن انس، خطابی، و جمعی دیگر، همینطور شرح دادهاند.
بنابراین یک شخص مسلمان بایستی از تکبر و بی پروائی در قبال غربا، مساکین، بینوایان، یتیمان و ناداران پرهیز کند، چرا که این امر تیرِ زهرآگین از سوی شیطان است، اگر تمام ثروتمندان شهر ما، پول ذکات، خیرات و صدقات شان را پنهان نکنند، هیچ مسکین و غریبی در تمام کشور باقی نخواهد ماند!
احترام گذاشتن به دیگران، نشانهٔ عظمت و بزرگی انسان است.
آن حضرت صلی الله علیه وسلم به هیچ کسی با انگشت خود اشاره نمی کرد، بلکه با تمام دست اشاره میفرمودند، هر گاه کسی در کنارش نشسته بود و با ایشان سخن می گفت تنها چهره اش را به سوی او برنمی گرداند، بلکه با تمام بدن به او رو می کرد .
وقتی با کسی دست می داد تا طرف مقابل دست خود را نمی کشید آن حضرت اقدام به این کار نمی کرد، هر گاه یکی از اصحابش برآن حضرت (ص) وارد می شد به احترام او بر می خاست و جای خود را برایش خالی میکرد.
و برای کسی که به حضور ایشان می رسید جامه اش را می گستراند، تا بر آن بنشیند و بالش و متکای خود را به او می داد .
نگاه های خود را میان مردم به تساوی تقسیم می کرد، هر گاه سواره بود اجازه نمی داد کسی پیاده همراهش برود و او را در کنار خود بر مرکب سوار می کرد .
سبحان الله!
بانوشتن این همه، اشک از چشمانم جاری میشود، ضربان قلبم شدت مییابد، بدنم میلرزد، اگر در خلوت میبودم، آنقدر فریاد میزدم تا صدایم مرغانِ آسمان را متأثر میساخت.